هایکوی شهری (۳)

در باران ایستاده،
در حیاط بیمارستان،
آنجا که ارواح بال می‌گشایند.



۵ نظر دربارهٔ «هایکوی شهری (۳)» داده شده است.

  1. soie چنین گفته است :

    مرسی!
    بعد از مدتها توی این فضای جن زده یه چیز حسابی خوندم!

  2. Hum...Yup چنین گفته است :

    راستي شروين ،
    از محسن نامجو دوتا كارهاش رو گوش كن ؛ خوشت مياد فكر كنم

    - مراجعه
    - عقايد نوكانتي

  3. امیرعلی قاسمی چنین گفته است :

    عمیق و تلخ؛ تِم مرگ دارد تکرار می شود! این دلیل خاصی دارد؟ این شهر ترا به یاد مرگ می اندازد؟

  4. roseola چنین گفته است :

    درست همین امروز زیر بارون تو حیاط بیمارستان ایستاده بودم . دفعه بعد به این چند خط فکر می کنم .

  5. سهیلا چنین گفته است :

    آخه چرا بیمارستان؟ من موقع خوندن با اجازه‌ات، بیمارستان رو تیمارستان خوندم.

نظر دهید