بایگانی ماهانه آذر, ۱۳۸۷

واگویه‌ها (۱۹)

سه شنبه, آذر ۵م, ۱۳۸۷

عزیز…من نه کلمه‌ای داشتم و نه صدایی…همین شد که تنها افتخارم شد نشستن در سایهٔ کلماتِ خوب و هجی کردنشان - ناشیانه - برای تو؛ شاید که روخوانی آنچه را دیگران به سرود و کلام، کم‌نظیر و بی‌بدیل گفته‌اند، لالایی‌ای باشد که حداقل، حنجره‌اش از من است… وگرنه برای تو، من از خودم هیچ نداشتم […]

واگویه‌ها (۱۸)

سه شنبه, آذر ۵م, ۱۳۸۷

می‌دانی…شادی‌ات خودبسنده نیست؛ یعنی از آنچه در دنیا، شادیِ واقعی می‌خوانی، سهمی ناچیز برای خودت کنار گذاشته‌ای. واقعیّتش این است که جان می‌دهی برای قدیس شدن یا شهادت و این‌ها…حیف که ایدئولوژی و مکتبی پیدا نشد که به چارچوب من‌درآوردی و جفنگ ذهنی‌ات بخورد وگرنه چیز دندان‌گیری شاید حاصل می‌آمد از سر به دیوار کوفتنت. […]